جریانِ زندگیِ این روزهام شبیهِ  امشبه. که گزارش‌کارِ ده صفحه‌ای رو مینویسم و میفرستم برای م. و بهش میگم فرمتش باید اینطوری باشه. ته‌مونده‌ی اورتینکام رو تایپ می‌کنم توی چنلِ خصوصی‌م توی تلگرام. نمی‌دونم چرا امّا انگاری واقعاً جواب میده این‌کار. این اواخر ذهنم درگیرِ آدمی بوده همش و به این نتیجه رسیدم که واقعا قریب به هشتاد درصدِ رفتارهای آدم‌ها رو درک نمی‌کنم. meh. قبل‌ترها این ویژگی‌م که درآن واحد حجم زیادی فکر و ایده هجوم می‌آوردن به ذهنم اذیتم می‌کرد، یک‌جورِ خاصِ بیش‌فعالی ذهنی که می‌تونست از سرِ کلاس‌هام برم داره و پرتم کنه توی یک سیاره‌ی دورِ ناشناخته. امّا، الآن این ویژگی‌م رو دوست دارم و دارم باهاش به تعادل می‌رسم، هرچند که می‌دونم همین ویژگی برای بقیه تبدیلم کرده به ویردوی معروف، دوستش دارم چون حتی به اندازه‌ی ذرّه‌ای بهم کمک می‌کنه ذوب نشم توی اجتماع. سری زدم به آهنگ‌های قدیمی و چشمم خورد به آهنگ‌های Tom odell. چقدر یه مدت قفل بودم روی آهنگاش، انگار که تصویرهاش آشنا بودن، آشنای آشنا. گاهی وقت‌ها آهنگ‌ها انگار تیکه‌ای از ما رو توی خودشون نگه‌داشتن که بالاخره بهمون برش می‌گردونن. حالا من نشستم کفِ اتاق و از شدت سرما پتو رو پیچیدم دورِ خودم. لپ تاب جلوم بازه و دارم دنبالِ اطلاعات به دردبخوری در مورد یکی از ژن‌های دخیل در افسردگی می‌گردم. Magnetised روی تکراره و آسمون انگار داره تمومِ ابرهای جهان رو میباره روی سرِ شهر.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تبلیغ‌آباد Daniel * Kendrick Jon آکادميک 24 سایت اموزشی debaal گیاهان دارویی کابیت سازی وودپیکر woodpecker افکار پشت چراغ قرمز